در حال بارگذاری

جستجو

چرخان زنان و صلح

ثبات کشور در گرو صلح و طرد دیکتاتوری ولایت فقیه است

با روی کار آمدن ترامپ به عنوان رییس جمهور آمریکا، تغییرات جدی در سیاست های ایالات متحده در عرصه بین المللی به وجود آمد که شاخص ترین آنها ، افزایش سیاست های جنگ طلبانه ، افزایش تشنج و نادیده گرفتن قوانین و معاهده های بین المللی است. آن چه که شرایط جهانی را هرچه بیشتر به سمت ناامنی ، بی ثباتی و بروز جنگ های مستقیم و یا نیابتی سوق داده است. شرایطی که جهان کنونی را با خطر جنگ در بسیاری از نقاط جهان و از جمله در کشور ما ، روبرو ساخته است.

ترامپ که در حال حاضر سرکردگی نیروهای ماورا راست و نئو فاشیست را در دست دارد، به همراه متحدان خود در آمریکای جنوبی و خاورمیانه در تلاش برای دخالت های نظامی و تغییر رژیم است و در مورد کشور ما نیز  چنین سناریویی یکی از گزینه هایی است که در دستور کار دولت ترامپ  قرار دارد.

این یک واقعیت است که در کنار تهدیدهای جنگ طلبانه ترامپ، سران حکومت جمهوری اسلامی نیز با موضع گیری های تند و بی پشتوانه، در عمل به تشنج های کنونی دامن می زنند . در خاورمیانه،  به دلیل حضور نیروهای ارتجاعی ونئو فاشیستی  اسراییل و عربستان و متحدان ریز و درشت آنها، در کنار رژیم واپس مانده و ارتجاعی میهنمان ، آنچنان شرایطی به وجود آمده است  که با کوچک ترین اشتباه و با یک  جرقه، دامنه یک جنگ  وسیع می تواند شعله ور شود که در این میان به یقین مردم عادی بیشتر از هر کس دیگری در آن آسیب خواهند دید.

در جنگ های مدرن که معمولأ به دور از میدان های جنگ صورت می گیرد و به سمت شهر ها و روستا ها کشیده می شوند ،  زنان و کودکان تلفات بیشتری را متحمل می شوند و بنا به آمار منتشره ، تا 90 درصد قربانیان را غیر نظامیان تشکیل می دهند.  زنان و دختران درست مانند مردها در جنگ کشته، مجروح، معلول و شکنجه می شوند. آنها از خانه هایشان آواره و از غذا و دیگر منابع محروم می شوند. علاوه بر آن بسیاری از زنان به دلیل از دست دادن همسران خود و بدون داشتن پشتوانه ای ، در گیر مشکلات فراوانی می شوند که از جمله آنها  وادار به عهده گرفتن مسئولیت خانواده ، یافتن شغل و تامین مایحتاج فرزندان و وابستگان خود می شوند . در کنار آن ،  مهاجرت های وسیع مردم به مکان های جدید است که هر عضو جامعه را تحت تأثیر قرار می دهد و ساختارهای خانواده و جامعه اغلب تخریب، اعتقادات و شیوه های سنتی فاقد معنا و حقوق بشر به شدت نقض می شود.

آنچه که در جریان جنگ بین ایران و عراق برای زنان میهن ما رخ داد، نمونه ای بسیار کوچک از پیامدهای فاجعه آمیز جنگ علیه زنان و کودکان است. در شرایطی که کشور با مشکلات اقتصادی ، به مانند امروز ، درگیر بود، امکانات محدود اقتصادی که می بایستی برای بازسازی زیر ساختارهای اقتصادی کشور مورد استفاده قرار می گرفت،  به سمت  جبهه ها سرازیر شد و در پشت جبهه ها  نیز ، جیره بندی  ارزاق عمومی کمیاب ، گرانی و احتکار ها را به همراه داشت . شهرها و روستاها با بمب باران های بی وقفه  با خاک یکسان شدند و زنان و کودکان و کهن سالان نیز به خاک و خون کشیده شدند. در شهرهای مرزی زنان مورد تجاوز جنسی قرار گرفتند و بسیاری نیز به شهرهای دیگر کشور گریختند. در عین حال بی کفایتی رژیم در امور اقتصادی و عدم برنامه ای مناسب برای حمایت از پناهندگان و افزایش فقر و نداری و گرسنگی ، سبب وادار شدن زنان فراوانی به تن فروشی  برای تامین زندگی خود و خانواده شد.

اما زنان تنها قربانیان جنگ نیستند ، بلکه به دلیل شرایط سختی که به آنها تحمیل می شود،  همیشه در مرکز مبارزه برای صلح هستند و بسیار مهم است که نقش و نظرات زنان در مورد روند صلح و علیه جنگ در نظر گرفته شود. ولی متاسفانه همواره ، و به ویژه در  کشورهای عقب نگه داشته شده و ارتجاعی زنان نه تنها  در مورد مسایل صلح شرکت داده نمی شوند، بلکه حتی نظرات آنها نیز نادیده گرفته می شود. با این حال زنان میهنمان همواره و به رغم محدودیت های فراوانی که با آن روبرو بوده اند، در صف اول مبارزه برای صلح و آزادی  بوده اند و برای حفظ صلح و حقوق انسانی مبارزه کرده اند.

در تحقیقات فراوانی که از سوی بسیاری از سازمان ها و نهادهای بین المللی صورت گرفته ، به پیوند میان حقوق زنان و صلح پایدار به طور فزاینده ای اشاره  شده است. با این همه، مذاکرات  رسمی صلح، اغلب بدون مشارکت مؤثر زنان صورت می گیرند و حتی زنانی که فعالانه در بازسازی اقتصاد و جامعه مدنی، چه در خلال جنگ و چه بعد ازجنگ، نقش ایفا می کنند به حاشیه رانده می شوند.

هسته اصلی بسیاری از  درگیری های خشونت آمیز در جهان مربوط به نابرابری، بی عدالتی و محرومیت است و بسیاری از دولت ها تلاش می کنند تا بحران های اقتصادی ، سیاسی و اجتماعی را در پس پرده “شرایط جنگی” پنهان کنند. “شرایط جنگی” که برای رهبری جمهوری اسلامی حکم “نعمت” را داشته  است. شرایطی که توانسته اند در آن هر صدای مخالف و حق طلبانه و در راس آنها تشکل ها ، سازمان ها و احزاب مخالف را سرکوب کنند.

نیروهای نظامی میتوانند برای مقابله با تهدید نظامی در میدان های جنگ مستقر شوند و در سایه آن ، مشکلات را به گردن شرایط بیاندازند ، ولی نمیتوانند با چنین شیوه هایی مشکلات اساسی سیاسی، اجتماعی، اقتصادی را حل کنند و یا صلح را نوید دهند.

خطر جنگ برای کشورمان می تواند بسیار عاجل و یا مسئله ای در آینده باشد ، ولی در عمل این امکان برای رژیم ولایت فقیه به وجود می آید تا بار دیگر با عمده کردن شرایط جنگی و “حساس” برای کشور ، به سرکوب ها ی خود ادامه داده و شرایطی به مراتب بدتر از فاجعه ای که کشورمان در حال حاضر از سر می گذراند، ایجاد کند.

از این رو سازماندهی مردمی علیه این سیاست ها و ایجاد کارزارهای صلح در شرایط کنونی به عنوان یکی از عاجل ترین وظایف جنبش کشورمان در برابر تمامی نیروهای مترقی قرار دارد. در این میان نیز نقش زنان به عنوان یکی از اصلی ترین گروهایی که بالاترین آسیب ها را از جنگ و شرایط جنگی متحمل می شوند، نقشی اساسی و تعیین کننده است . کشور ما به دلیل عملکرد های ضد مردمی رژیم ولایت فقیه و دولت راست افراطی و نئوفاشیستی ترامپ، با شرایط خطرناکی روبروست و جلوگیری  از ماجراجویی های دو رژیم و آغاز جنگ جدیدی در منطقه ، نه تنها وظیفه ای جدی در برابر تمامی مردم میهنمان است ، بلکه نیازمند کارزاری بین المللی  است. آغاز جنگ با ایران و در منطقه ای که بی ثباتی و تنش بین کشورهای مختلف خاور میانه شرایطی انفجاری را دارد، می تواند فاجعه انسانی و زیست محیطی غیر قابل جبرانی را سبب شود.

راه برون رفت مردم میهنمان از شرایط فاجعه بار کنونی و ایجاد ثبات در کشور،  در گرو مبارزه ای بی امان  در راه صلحی پایدار و در عین حال تلاش برای حذف دیکتاتوری ولایی است  و در این راه تنها مردم میهنمان تعیین کننده سرنوشت خود هستند و نباید اجازه داد تا چنین شرایطی راه را برای حضور امپریالیسم آمریکا و متحدان داخلی و خارجی آن ، در کشورمان باز کند.