مقام زن در ایران (به مناسبت سال جهانی زن)

در همه آثار تاریخی و ادبیات جهانی نام زن مقامی چشمگیر دارد. دربارهٴ او زیاد گفته و نوشتهاند. گاه اورا به صورت مَلِک آسمانی و گاه همکار شیطان ترسیم مینمایند. گاه اورا همچون الههای پرستیدهاند و بار دیگر از او به نام «ماده» یاد کردهاند. در سراسر تاریخ یونان اگر بگردیم صدای کسی برای دفاع از زن و مادر و حق او بلند نشده است و فلاسفه و اندیشمندان این دوران از او با تحقیر یاد کردهاند. گاه اورا همچون نیمه انسانی دانستهاند و چه بسا که نام اورا در ردیف مجانین و مهجوران آوردهاند. و اما تقریبا همه یک زبان اورا موجودی در خدمت مرد دانستهاند، موجودی که یگانه وظیفهاش تمکین دربرابر مرد و بوجود آوردن بچه است. میلتون میگوید: «مرد برای خدا خلق شده است و زن برای مرد.» فردوسی با همه بزرگواری و پهناوری دیدش هنر زنان را در این دیده است که بنشینند و شیران نر بزایند.
با اینهمه تحول اجتماعی و پیشرفت علم و صنعت خواهی نخواهی در شرایط زندگی زن هم در سراسر دنیا تاثیر زیاد گذاشته و ناگزیر اورا تا حدودی از گوشه آشپزخانه و خدمتگزاری مرد بیرون آورده و وارد فعالیتهای تولیدی و اجتماعی کرده است.
در سالهای اخیر به خصوص در سال ۱۹۷۵ که سال زن نامیده شده و اعلام شده نام زن، زندگی و مقام و وظایف و حقوق او در همهجا مطرح میباشد و این فرصتی به سراسر دنیا و همه کشورها داده است تا موقعیت نیمی از مردم زمین را بررسی نمایند و نشان دهند که زن در هر کشوری چگونه زندگی مینماید، چه حقی دارد و یا از چه حقوقی محروم است.
سربلندتر و مطمئنتر از سایز کشورهای جهان خانواده بزرگ کشورهای سوسیالیستی است که میتواند با آمارها و واقعیتهای زندگی روزمرهٴ خود نشان دهد که مسئله زن در این کشورها به آنسان که در کشورهای غیرسوسیالیستی مطرح است در میان نیست و زن چه از لحاظ مدنی و چه از نظر حقوق سیاسی و اجتماعی همپای مرد میباشد و در همهٴ شئون اجتماعی برابر با مرد است. و امروز در کشورهای سوسیالیستی با همه دستاوردهای آن، برای بهبود هرچه بیشتر زندگی گامهای بلندتری برداشته میشود و با ایجاد شبکههای گستردهتر بهداشتی و تعلیم و تربیتی و خدمات اجتماعی برای رهایی کامل و نهایی زن از بندهای پاگیر وظایف خانه و بچهداری شرایط بهتر فراهم میآید و در این کشورها بهویژه برای برانداختن سنتها و آداب و رسوم کهنه چندین دههزارساله مبارزهٴ جدی انجام میگیرد.
هیاهو و جنجال بسیار زیادی امسال به نام سال زن در ایران برپا شده است و از شاه تا خواهرش اشرف و دیگر گردانندگان دستگاه در اینباره سخنها فراوان گفتهاند، وعدههای بیشمار دادهاند و صفحات روزنامهها را با نطقهای خود سیاه کردهاند. آنان مدعیاند که گویا با تغییر قوانینی چند توانسته زن را از هر قیدوبندی آزاد سازند و امروز زن ایرانی زنی است آزاد برابر با مرد و از همه حقی در همه شئون اجتماعی برخوردار.
خوب است که این مسئله را عمیقتر بررسی نماییم و برای این کار لازم است بدانیم که اجتماع ایران چگونه اجتماعی است و نظام حاکم بر آن چیست؟
ایران با گامهای سریع در راه سرمایهداری پیش میرود. در شرایط سرمایهداری طبقات استثمارگر به نیروی کار ارزان زنان نیازمندند. ایران نیز از این لحاظ مستثنی نیست و برای این کار باید حداقل شرایط اجتماعی و خانوادگی را فراهم ساخت و هدف رژیم نیز نه آزادی زنان به معنای واقعی کلمه، بلکه ایجاد شرایط برای استثمار آزاد زنان ایران است.
نظام سرمایهداری در سراسر دنیا یک هدف را دنبال مینماید: استثمار تودهها و ثروتمند ساختن عدهٴ معدودی. و این قانون یعنی استثمار بازهم به نوبهٴ خود چیزی نیست که سرمایهدار ایجاد کرده باشد، بلکه از روزی که نظام مادرشاهی مغلوب نظام پدرشاهی گردید، استثمار هم پایهگذاری شد. منتها با هر دورهای شکل آن عوض شده و دامنه آن وسیعتر گردیده است. انگلس در کتاب «منشاء خانواده، مالکیت و دولت» دربارهٴ تغییرات حاصله در خانواده مینویسد این تغییر «بهصورت بردگی یک جنس در برابر جنس دیگر درآمد و همچنین برخورد میان این دو را دربر داشت چیزی که تا آن روز در همهٴ دوران ماقبل تاریخ ناشناخته بود، و اولین تضاد طبقاتی که در تاریخ پدیدار شد با پیشرفت تضاد میان زن و مرد در این شکل نوخانواده همراه است و نخستین ستم طبقاتی همراه با ستمی است که مرد بر زن وارد کرد، این شکل نوخانواده خودبهخود یک تکامل تاریخی است اما درعینحال در کنار بردگی و مالکیت خصوصی دورانی را آغاز نمود که تاکنون ادامه دارد و در آن هر گام به جلو درعینحال بهطور نسبی یک گام به عقب است. پیشرفت و آسایش عدهای به بهای زجر و عقب راندن دیگران بهدست میآید». و از آن روز مردان بر تفوق و ستم خود افزودند. گرفتن زنان متعدد، سختگیری، تعصب، ایجاد حرمسراها و غیره ــ همه زائیده این تفوق و ستم مردان است که زن را همچون ابزار کار و وسیلهٴ خوشگذرانی میدانند. دموستن مرد سیاسی و ناطق برجستهٴ آتنی در قرن چهارم پیش از میلاد میگوید: «مرد زن رسمی میگیرد که فرزندان قانونی داشته باشد. زنان درجه دوم (یا به گفتهٴ خودمان صیغه) در اختیار دارد که از او خوب پرستاری نمایند و با فاحشهها هم عشقبازی میکند.»
اجتماع ایران هم این ادوار تاریخی را گذرانده است و توده مردم ایران قرنهای بیشماری همچون بردگان زندگی نمودهاند و جور بر زن چه از نظر اجتماع و چه از طرف مرد حکمفرما بوده است و نمونههای بارزی از این ادوار گذشته هنوز در قوانین و آداب ایران بهچشم میخورد.
در قانون ازدواج ایران که میگوید: مرد میتواند چند زن اختیار نماید، با اینکه کوشیدهاند با افزایش مواد دیگری از قبح آن تا حدودی بکاهند، قانونی است که ریشهاش را باید در تاریکی سدهها و دوران پدرشاهی جستجو کرد.
سنن و آداب وحشیانهای که به مرد اجازه میدهد چه پدر و چه برادر و چه شوهر که دختر یا زن و یا خود را به کمترین سوءظنی بکشد و این جنایات هم بیمجازات میماند باز نمونهای است از آثار تسلط بر زن که با خشونت و جنایت مقام ارجمند زن را در دوارن مادرشاهی زیر پا گذارده است. از نقطه نظر سنن و آداب و قوانین موجود و شکل و ساختمان اجتماعی، ایران امروز آمیختهای است از ادوار تاریخ و نظامهای کهن و نو، از پدرشاهی گرفته تا سرمایهداری رو به پیشرفت. در چنین شرایطی است که تودهٴ مردم استثمار میشوند و در زجر بهسر میبرند و زن نیز بهنوبهٴ خود هم از طرف طبقات حاکمه و هم از طرف مرد مورد استثمار و ستم قرار میگیرد.
در این امر استثنایی وجود ندارد. زن را در آستانهٴ پیشرفت و ترقی نگاهداشتهاند و همانگونه که اورا در گذشته «ناقصالعقل» میدانستند، امروز هم میدانند. منتها این حقیقت تلخ را با بعضی ظاهرسازیها آراستهاند تا از کراهت آن بکاهند.
اگر قوانین وضع شده امروزی را در نظر بگیریم، با اینکه از لحاظ صوری در بعضی موارد تا حدودی جنبه مترقی دارد، اما فوری در برابر آن چندین ماده و تبصره گنجانده شده است که این قانون را بیاثر و محدود میسازد و هسته درست آن را بیرون میکشد و پوستهای بسیار بیارزش از آن باقی میگذارد.
اجتماع امروز ایران همانگونه که در سایر کشورهای سرمایهداری هم بهچشم میخورد عدهای را چه مرد و چه زن منتخب و ممتاز میسازد. برای این عده همه چیز وجود دارد. البته در اینجا صحبت فقط از عدهای معدود زنان اشراف وابسته به دستگاه نیست، گرچه آنها هم از نقطهنظر زن با محرومیت قانونی روبرو هستند و آنگونه که شاید بتوانند شخصیت آنها شکفته نمیشود. اینها همان عروسکهایی هستند که برای زینت زندگی مرد بوجود آمدهاند و خود شاه هم در مصاحبهاش با بانوی روزنامه نگار ایتالیایی، فالاچی صریحا این موضوع را گفته است. و بدبختانه این گروه زنان برای حفظ مقام و یا امتیازات مادی دانسته به این ننگ تن میدهند و خود را در خدمت این نظام میگذارند و از بازیچه هوس مرد بودن عاری ندارند و در امر استثمار تودهها و زنان با مردهایشان یار و همپا میباشند و بر قانونهایی که به پای خود آنها میپیچد صحه میگذارند.
قانون انتخابات اجازه میدهد که زن انتخاب شود و انتخاب کند. این قانون بهجای خود درست و مترقی است. اما این قانون چگونه اجرا میشود؟ عدهای را شاه و سازمان امنیت چه از مردان و چه از زنان تعیین میکنند و به مجلسین سنا و ملی میفرستند و یا چند زنی هم به بعضی مقامها مانند معاون وزارتخانه و یا رئیس ادارهای منصوب میشوند. ولی همین زنان حق این را ندارند که بیاجازه شوهر از مملکت خارج شوند. این زنان که خود را سناتور و وکیل میدانند با همه ادعایشان مانند بچه صغیری هستند که قیم میتواند درباره آنها تصمیم بگیرد و چنین هم میشود. در واقع این گروه از زنان بیشتر این وظیفه را دارند که صحنهسازی دروغین دموکراسی در ایران را با وجود خود آرایش بدهند. راست است که در بعضی جاها مانند دانشگاهها، مجلسین و بعضی وزارتخانهها تعداد انگشت شماری از زنان همانند مردان حقوق میگیرند، ولی همه این زنان همان بندگان اسیر مرد و خانواده بوده و هستند. اکثریت مطلق زنان ایران از آموزش و تحصیلات عالی، انتخاب شغل، رسیدن به مقامات عالی، ابراز شخصیت و ابتکار محرومند. در کشورهای سرمایهداری دیگر هم به این پدیده برمیخوریم، البته نه به شدت رسمی آن در ایران. در این کشورها زنانی که توانستهاند به مقامات عالی برسند انگشت شمارند و دیگر زنان دریک سطح معینی باقی ماندهاند و امروز در سال زن در بسیاری از کشورهای جهان شعار زنان تغییر این وضع است و برای آن هم مبارزه مینمایند.
هنگامی که والنتینا ترشکووا به کیهان فرستاده شد و این نخستین زن کیهاننورد با موفقیت کار خود را انجام داد و به زمین بازگشت، زنی امریکایی با تلفن گفت: زن این موفقیت را تنها در سوسیالیسم به دست میآورد نه در کشور ما.
بله، تنها در کشورهای سوسیالیستی است که زن همه گونه امکان پیشرفت و ترقی را دارد، زیرا نظام سوسیالیستی با آزاد کردن زن، به او امکان میدهد که تمام استعداد و ابتکار خود را آشکار سازد.
البته در ایران که در راه رشد سرمایهداری پیش میرود وضع زنان با همه سروصداهای تبلیغاتی طاقتفرساتر و رقتبارتر است.
گروه روزافزونی از زنان ایران را زنان کارگر و دهقان تشکیل میدهند که میتوان به جرات گفت که این گروه نه حقی دارند و نه قانونی از آنها دفاع میکند. در همه نطقها صریحا این مسئله را یادآوری مینمایند که ایران امروز به کار زنان نیاز دارد و باید آنها را از چهاردیوار خانه بیرون کشید و به کار تولیدی واداشت و حتی میگویند که باید برای این زنان و خانوادههایشان با ایجاد شیرخوارگاه و کودکستانها و غیره تسهیلاتی بوجود آورد. این سیاست کشاندن زنان به کارخانهها و کارگاهها در تاریخ سرمایهداری جهان سابقهای بس کهن و دردناک دارد.
مارکس در کتاب «سرمایه» چنین نمونهای میآورد:
«آقای E که کارخانهدار است به استحضار میرساند که وی برای دستگاههای خودکارِ بافندگی خویش منحصرا زنان را استخدام میکند. وی زنان شوهردار را ترجیح میدهد، بهویژه آنهایی که در خانه خانوادهای دارند که از جهت معیشت به آنها وابستهاند. زیرا چنانکه وی میگفت اینان دقیقتر و مطیعتر از زنان مجردند و مجبورند که نیروهای خود را تا سرحد امکان بهکار برند تا بتوانند وسایل ضروری زندگی را تامین نمایند، بدینطریق آن خصایل، آن صفات خاصی که ویژهٴ خوی زنانه است به زبان او بر میگردد و همه آن حجب و نازنینی که در نهاد وی است وسیلهٴ بردگی و آزارش میشود.»(۱) و این راهی است که دولت ایران جلوی پای زنان شوهردار و مادران گسترده است و این یگانه راه استثمار زنان نیست. تعداد زیادی از سرمایهداران ایرانی از این نیرو طوری استفاده مینمایند که زنان نتوانند مشمول قانون ناقص کار و بیمههای اجتماعی بشوند. از آنها در سال برای چند ماهی استفاده میکنند و روزانه مزد کمی به آنها میدهند و ساعات طولانی از آنها کار میکشند و پس از چند ماهی آنها را به خانههاشان روانه میسازند. این دور جهنمی هرسال به شکل تازهای تکرار میشود. خبر زیر درباره وضع کارگران زن و مردی که در نزدیکی شاهی، یکی از حاصلخیزترین مناطق ایران به کار وجین مشغولند بهدست ما رسیده است: پنج صبح از خانه راه میافتند، ساعت شش مشغول کار میشوند تا ظهر، یک ساعت استراحت دارند و از یک تا پنج هم کار میکنند. یک ساعت برای گرفتن مزد خود معطل میشوند و یک ساعت هم برای رسیدن به خانه راه دارند، در نتیجه ساعت هفت به خانه میرسند و تازه آغاز کارِ خانه و بچهداری برای زنان است. مزد این کارگران روزی ۱۱۰ ریال است که البته روزهای تعطیل چیزی دریافت نمیکنند و مرخصی هم ندارند. ده ریال سرکارگر از هر کدام می گیرد، ۲۰ ریال هم کرایه رفت و آمد کارفرما برمیدارد. و برای مخارج زندگی ۸۰ ریال باقی می ماند. غذای این کارگران چای و یک تکه نان خشک است و کارشان در آفتاب سوزان میباشد.
یک از پایههای ثروت و شهرت ایران قالی است که هرروز در دنیا مقامی ارجمندتر پیدا میکند. این هنر کار دست دهها هزار زن و دختر ایرانی است. از این عدهٴ کثیر هیچ قانونی دفاع نمیکند، کسی هم در فکر این نیست که برای تندرستی آنها قدمی بردارد. چنانکه مخبر فرانسویهانری آلسگ مینویسد این بچهها که پای دار قالی ساعتها نشستهاند بسیار زود رنجور میشوند و استخوانبندیشان تغییر شکل میدهد و سراسر روز برای ده ریال کار میکنند. در دهات ۹۱ درصد قالیبافان زن هستند و درشهر همدان ۲۳ درصد آنها بچه های کمتر از ده سال میباشند.
اکثریت زنان کارمند که در وزارتخانهها و بهخصوص در وزارت فرهنگ مشغول کارند، زندگی بسیار دشواری دارند. آنان فقط تا پایه معینی میتوانند ترقی نمایند و راه رسیدن به پایههای بالاتر به روی آنان بسته است. آموزگاران و دبیران زن بزرگترین قشر زنان روشنفکر ایران را تشکیل میدهند. این گروه که با دلسوزی و صرف وقت میکوشند نسل جوان ایران را تربیت کنند، با اینکه از لحاظ درآمد نسبت به سایر زحمتکشان وضع بهتری دارند، چگونه زندگی میکنند؟ یک آموزگار در ماه از ۷۰۰۰ تا ۷۲۰۰ریال و یک دبیر ۱۳۰۰۰ ریال حقوق میگیرد. باز از یاد نبریم که زنان کارمند که روزی دستکم هشت ساعت کار میکنند، تازه به هنگامی که به خانه میرسند باید ساعتهای طولانی به کار خانهداری و بچهداری بپردازند و اقتصاد کوچک خانواده را سر و رویی بدهند و چه بسا که از ساعات خواب و آسایش خود بزنند.
و اما درباره ایجاد تسهیلات برای زنان زحمتکش کافی است بگوئیم که در تهران، شهرداری فقط ۵۰ شیرخوارگاه دارد و اکثریت مطلق خانوادههای زحمتکش از شیرخوارگاه و کودکستان محرومند.
از لحاظ آموزش نیز زنان ایران محرومیتهای بیشتری دارند. در حالی که نسبت بی سوادی میان مردان ۷۰ـ۶۰ درصد است، این رقم در میان زنان به ۹۰ـ۸۵ درصد می رسد.
زنان ایران از لحاظ بهداشت نیز مانند اکثریت مطلق مردم ایران در وضع اسفانگیزی قرار دارند. و این امر به خصوص در مورد بهداشت زنان و کودکان بهچشم میخورد. در سراسرکشور فقط ۴۵۲ نفر متخصص در رشته امراض زنان و مامایی و نیز ۴۹۰ پزشک متخصص امراض اطفال وجود دارد.
با این شرح کوتاه میتوان زندگی روزمرهٴ زنان و مادران خانواده را دید که تا چه اندازه در سختی به سر میبرند و از حقی برخوردار نیستند، نه خودشان امکان پیشرفت و کار خلاق دارند و نه فرزندانشان از تعلیم و تربیت درست و از بهداشت بهره میبرند. زندگی کارمندان و آموزگاران به سختی زندگی زنان کارگر و دهقان نیست. اما همه این زنان در آتش بیحقی میسوزند و نیروی آنها به هدر میرود، و صفات برجسته و شخصیت آنها پایمال میشود.
آیا راهی دیگر برای زنان ایران نیست و آیا آنها باید بنشینند تا آیهای نازل شود و یا دستی از غیب درآید و زندگی را در یک آن زیر و رو نماید؟ زندگی به ما آموخته است که چنین چیزی نبوده و نخواهد بود. فقط آن روز زن را میتوان آزاد دانست که بهراستی زن و مرد در برابر قانون و زندگی روزانه مساوی باشند، قوانین خانوادگی از ریشه تغییر یابد و مادرشدن به عنوان یک وظیفه یا ارزش اجتماعی به حساب بیاید و اجتماع وظیفه کمک برای پرورش و تربیت کودک را با همه مخارج و تهیه همه وسایل آن به عهده بگیرد و با سنن کهن مبارزه پیگیری آغاز شود تا بندهای بردگی از دست و پای او گسسته شود، تا او بتواند با همه خصایل انسانی که در نهادش نهفته است به اجتماع خود خدمت نماید و همانگونه که لنین گفته است باید آنقدر میدان فعالیت را برای زنان باز نگاه داشت و به آنها امکان پرورش داد «که هر زن آشپزی بتوانند با نمایاندن استعداد خود در حکومت شرکت نماید». در واقع رسیدن به هدفهای عالی آزادی و برابری در دست خود زن است که بنمایاند که او انسانی است بالغ و درخورد احترام و شایسته هر مقام. همانگونه که زنان کارگر کارخانه نساجی شاهی در اعتصاب بزرگ اخیر پا به پای شوهران خود مبارزه نمودند و از آنها و یا به گفته دیگر از خود و خانوادهشان دفاع نمودند. هر زنی در هر مقامی و در هر جایی باید با خود بیندیشد و به خاطر خود و فرندانش مبارزه را برای رسیدن به حق خود دنبال نماید.
عده زیادی زن و دختر پا به پای مردان مبارزه کردهاند و در زندانها ایستادگی نمودهاند و با شجاعت و فداکاری خود برابری خود را با مرد ثابت نمودهاند. این برابری باید درهمه شئون اجتماعی بهدست بیاید. گذشته از این مبارزات، پدیده بسیار جالبی که نمونهای از بیداری زنان ایران و ارادهٴ آنها برای مبارزه میباشد، تظاهرات آنها برای نجات فرندان و عزیزان زندانی شدهشان میباشد. اکنون روزبهروز بر صف و انبوه مادران و خواهرانی که در پشت درهای زندانها اجتماع میکنند و از هیچ تهدیدی نمیهراسند و آزادی بچههایشان را میخواهند، افزوده میشود. این هماهنگی و این ایستادگی در مبارزه برای رهایی زندانیان نشانه بیداری زنان، اعتماد آنان به همبستگی و تکیه بر ارادهشان میباشد و این تظاهرات را شاید بتوان طلیعه نهضت آینده زنان ایران شمرد.
ژان فرویل نویسنده فرانسوی مینویسد:
«هماهنگی در خانواده، شکوفان شدن آزادانه زنان، خوشبختی کودک در چهارچوب اجتماع بورژوازی غیرممکن است. مسئله زن نمیتواند از مجموع مسایل اجتماعی جدا شود. مارکس و انگلس با پیوند دادن این مسئله به مبارزه طبقانی و تغییر انقلابی جهان آن را حل نمودهاند.»
این است راهی که در جلوی پای زنان ایران قرار گرفته است. بدون تغییر بنیادی در جامعه ایران و دگرگون ساختن نظام حاکم بر آن آزادی واقعی زن بهدست نخواهد آمد.
قانون هر اندازه رسا باشد ــچیزی که البته در قوانین ایران نیستــ در اجتماعی که بر پایهٴ استثمار است اثری نمیتواند داشته باشد. لنین پس از انقلاب و پس از وضع رساترین قوانین برای زن چنین مینویسد:
«زن همچنان، با وجود قوانین آزادیبخش، بردهٴ خانواده باقی مانده است، زیرا اقتصاد کوچک خانواده اورا در فشار قرار داده است، اورا خفه میکند، احمق مینماید و تحقیر میکند و اورا به آشپزخانه و اتاق بچه زنجیر کرده است و اورا مجبور میسازد که نیروی خود را در انجام وظایفی که بینتیجه، کوچک، عصبانی کننده و تحمیق کننده و حقیر میباشند بهکار بندد. آزادی واقعی زن، کمونیسم واقعی آنگاه و در آنجایی آغاز خواهد شد که تودهها با رهبری پرولتاریا که قدرت را در دست دارد، علیه این اقتصاد کوچک خانوادگی مبارزه نمایند، درست تر است اگر گفته شود که این اقتصاد کوچک را با تغییر همه جانبه و همگانی به اقتصاد بزرگ سوسیالیستی تغییر دهد.»
عالیه مرامی
«دنیا» سال ۵۴ شماره ۷
۱ـ سرمایه (کاپیتال)، ترجمه فارسی، جلد اول ص ۳۷۴